شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مسمط
دست خدا،دو دست علمدار زینب است قلب سلیم،یکـسره بـیـمار زینب است
شیعه تـمام عـمر گـرفـتار زینب است عاشق شدن فقط و فقط کارزینب است
هرکس حسین گفت،بدهکار زینب است
زینب نـبـود،مُـحـرِم هیئت نـمیشـدیم گـمـراه میشـدیـم، هـدایت نـمـیشـدیم
در کـوی یارصاحـب قیمت نمیشدیم این زن نـبود،مرد طـریقـت نمیشدیم
اسلام تکـیه داده بهدیـوارزینب است
سکان بهدستِ کشتیِ درخون طپیده او آثـارداغ عـشـق به پیـکـر چـشـیده او
مـنــظـورۀ نـگــاهرئــوسبــریــدهاو صبـر از غمش مدام گریبان دریده او پر خون شدهست سینه اگر، زار زینب است
بعد ازحـسـین روح دمـیـد انقـلابرا بردوش خود نـشاند غـم بیحساب را
بادست بـسـته حـمل نـموده عـذابرا بخشیده روح؛عفت این زن حجاب را خورشید سربرهنه،عزادار زینب است
ماندن،بدون شمس و قمر،بیستاره؛نه در گـوشها نبودن یک گـوشواره؛ نه
تـنـهـا لـبـاس مـنـدرس پـاره پـاره؛نـه چـوب یـزیـد روی لـب مـاهپــاره؛ نـه
تـشت شـراب بـاعث آزارزینب است
بعد ازحـسین قـافـله را دیدگریه کرد شادی خصم،هـلهله را دیـد گریه کرد
پـای رقـیه،سلـسلـه را دیـد گریه کرد دورربـاب حـرمـله را دیـد گریهکرد کمسو شدهست دیده اگر،تارزینب است
یـادش نـمـیرود بـدن اطـهـرحـسـیـن افـتـاد از فـرس جـلـوی مـادرحـسـین
خود را رساند زیر کتک در برحسین رو بر مدینه کرد سپس خواهرحسین گفت این حسین غرقهبهخون،یار زینب است